شادی و نشاط حقی است، از ازل تا به ابد، کرامت هستی به ذات انسان بخشیده است. که گاه و بیگاه در مدار گاه کج مدار دوران، پس پردهی تاریکی به بیگناهی فسرده است. بنامیزد از لطف یزدان پاک که سرزمین نجیب ایران از دیرباز باستان تا کنون این موهبت نازآفرین هستی را در جان آدمی ارج مینهد. و هر بهانهای را به خجستگی، موجب شادمانی او قرار میدهد. انسان به پاس این فرخنده رخدادهای هستی به سرور، پایکوبی و رقص و نشاط میپردازد و آتش برمیفروزد تا شعلهاش به آسمان سرکشد و چون تیری به جان تاریکی رها شود. جشن پرافتخار سده نیز از زمرهی این شادمانیها و میگساریها و پایکوبیها و ترانههاست. بزرگان در سویهی نامگذاریش گفتهاند، چون صد روز از زمستان رود، و صد شبانهروز به بهار ماند، که فصل خرمی و رویش و گرماست، از پس زمستانهای استخوانسوز آن روز، مردم گرد هم میآیند و به صحراها میروند، و به هیمه آتش برمیفروزند و گرداگرد آن، به نیایش و شادی برمیخیزند تا فصل بیداری گیاهان و جانواران به زیبایی برسد. و انسان از سرمای سخت به کامروایی بدرآید. چه آن دوران ایرانیان باستان فصل را به دو نیم، بخش میکردند. تابستان (هفت ماه) و زمستان (پنج ماه) و هر بخش را یک چهره مینامیدند. چهرهی نخست از آغازِ فروردین تا آخر مهرماه که هفت ماه بود. و دیگر سده که دهم بهمن ماه بود و جشن آتش. و چهارمین روز بهمن را نیز «مهرروز» مینامیدند. وجه دیگر نامگذاری این جشن چنین بود که چون شمار اولاد کیومرث به صد رسید، آن را سده نام نهادند. و در آن شب آتش بازی کردند و کوههایی از هیمه و چوب برمیافراشتند. و برخی این جشن را به فریدون نیز نسبت دادهاند. سده جشن ملوک نامدار است ز افریدون و از جم یادگار است همان روز که فریدون ضحاک را در بند کرد و ملک بر او راست گشت ،جشن سده نام نهاد. در این روز آتش بسیار افروزند و ملوک و سلاطین ایشان که مرغان و جانوارن صحرایی را گرفته و دستههای گیاه برپای ایشان بسته، آتش در آن گیاه زنند و مرغان بسته را رها کنند تا در هوا پرند. در منابع گفتهاند: بنیانگذار این جشن کیومرث بود که او را صد فرزند دختر و پسر بود. و چون به حد رشد رسیدند، در شب این روز جشنی ساخت و همه را کدخدا کرد و فرمود تا آتش برافروزند و گرداگرد آن شراب نوشند و شادی کنند. یکی جشن کرد آن شب و باده خورد سده نام آن جشن فرخنده کرد از نظرگاه کشاورزی نیز چون این روزها درختان به خواب هستند، شاخهها را هرس کرده، و آتش میزنند تا درخت از گزند بیماریها برهد و به سلامتی و سرسبزی روی به بهار و تابستان آرد. و این فروغ و نور آتش، علاوه بر سرسبزی، موجب گرما و حرارت و مهر در جان انسان نیز هست. جشن سده به هوشنگ نیز منسوب است. ز هوشنگ ماند آن سده یادگار بسی باد چون او دگر شهریار چون هوشنگ شاه آتش را به دست آورد، و به احتساب کبیسه پنجاه و پنج روز به نوروز مانده، آتش برمیافروختند و آیین سده میگرفتند. جشنها که از باارزشترین آداب و رسوم زرتشتیان به شمار میآیند، روزهای بسیاری از سال را به فرخندگی گرامی میداشتند و اهورامزدا را و خالق گیتی و نیز فرشتگان را ستایش مینمودند. مسرت و شادمانی در دین زرتشتی شایان ارزش بود چرا که برانگیزانندهی مردم به کار و کوشش بود. آنها دست کم هر ماه که نام نوروز با نام ماه برابر میشد، جشن میگرفتند. همچون نوروز، جشن گاهانبار (که هر سال 6 بار و به مدت پنج روز بود که به پاس پاکی اهورامزدا ستایش او و به خاطر آفرینش 6 گانهی او (زمین، آسمان، آب، گیاه، جانور و انسان) برگزار میشد. و طی طولانی تاریخ ایران، بسیاری حکومتها و حکمرانان این جشن را ارج نهاده و به شادی پرداختهاند. سلطان مسعود غزنوی نیز از زمرهی آنان بود که به گرامیداشت چنین روزهایی پرداخت. ابوریحان بیرونی نیز در التفهیم و شاید هم آثار الباقیه در سبب نامش چنین آورده است: اما سبب نامش به سده، چنان است که از او تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب. بنا بر آنچه اشاره شد، دهم مهر که ایرانیان باستان سال را به دو نیم بخش کرده بودند. برخی دیگر جهت نامگذاری آن به سده را علاوه بر فرزندان کیومرث که صد بود، به آدم نیز نسبت دادهاند که چون فرزندان آدم به صد رسید،این جشن برگزار گشت. ابوریحان همچنین این جشن را به اردشیربابکان نیز منسوب میداند. دنبالهی
دکتر مهرداد بهار در کتاب «پژوهشی در فرهنگ ایران،، مینویسد که سده در زبان اوستایی (سدک) به معنای برآمدن و طلوع است و ارتباطی با عدد صد ندارد. اگر نخستین روز زمستان (فردای شب یلدا) و اول دی را تولد دیگری برای خورشید یا مهر بدانیم، میتوان آن را با جشن گرفتن در دهمین و چهلمین روز از یلدا هماهنگ دانست که آیینی کهن بویژه در تولد کودکان که دهم روزتولد کودک نام بر کودک نهند و تا چهلمین روز تولد، کودک را عزیز بدارند. استاد پورداوود نیز میگفت، این آیین را سرزمینهای دیگری همچون هندوان، یونانیان، چینیان، نیز به نام آیین خود بر پای میدارند. و در آن آتش برمیفروزند. چون عنصری است که همراه نیاز آدمی است و تاریخ باستان ایران تا بوده، در همه جا با آتش قرین بوده و در هر جشنی مرسوم بزرگداشت آن آیین به شمار میرفته است. ایشان اینکه ابوریحان میگوید: چون پنجاه روز و پنجاه شب به بهار باقی است، را نمیپذیرد و گذشت صد روز از سختی سرمای جانسوز و طاقتفرسای زمستان را درستتر میداند. اینکه روزهای سخت بالاخره به پایان میرسد. مهرداد بهار سده را علاوه بر اینکه به دمیدن و طلوع معنا میکند، نوعی پیدایش و آشکار شدن نیز میداند که ایزد تابستان و نیمروز رویانندهی کشتزارهاست، بر هفت ماه تابستان که گرما حکمرانی کند. و مردم با افروختن آتش گذر روزهای سخت زمستان را به امید بازگشت کشتزارها و سرسبزیهاو چیرگی بر سرما جشن میگیرند. و خلاصه این که به تعبیر استاد سیروس حامی، ریشهی این جشن هفت چیز است: ۱_ به صد رسیدن زادگان کیومرث ۲_ به جهان آمدن جهنام یا جهنم ۳_آتش افروختن به فراخور گرفتاری ضحاک به دست فریدون ۴_پنجاه شب و پنجاه روز به عید مانده ۵_صد روز از آغاز زمستان گذشته ۶_شناخت وکشف آتش از سوی هوشنگ ۷_صد روز تا گردآوری غلات در جنوب ایران و در پایان یکی از مهمترین ویژگی جشن فرخ سده، برافراشتن پرچم مینوی است در ایرانشهر بزرگ که نماد و نشان همبستگی و پیوستگی فرهنگ عزیز و اهورایی این مرز و بوم است. فارغ از هر قوم و طایفهای... همه عالم تن است و ایران دل نیست گوینده زین قیاس خجل چونکه ایران دل زمین باشد دل ز تن به بود، یقین باشد منابع: ۱_تاریخ ده هزار ساله ایران (جلد اول) از پیدایش آریاییها تا انقراض پارتها ۲_تاریخ تمدن و فرهنگ ایران باستان، تألیف رسول رضاپود ۳_ لغتنامه دهخدا مربوط به واژه سده ۴_ابیاتی از شعر بانوی پرافتخار هماارژنگی ۵_مهرداد بهار ۶_ابوریحان بیرونی ۷_استمداد از نوشتههای استاد سیروس حامی و برخی بزرگان چون ژاله آموزگار.
آذر افشاری
نمایندگی انجمن در استان آذربایجان غربی