تجاوز نظامی عراق به ایران که سالها قبل از وقوع انقلاب ۱۳۵۷ برنامهریزی شده بود، با سوءاستفاده از خلا ایجاد شده در اثر انتقال قدرت در ایران و تضعیف نهادهای حافظ امنیت کشور، نظیر ارتش و سازمان اطلاعاتی، مجال تحقق یافت. شهر استراتژیک خرمشهر به همراه رود اروند، که از دوره قاجار مورد مناقشات و درگیریهای فراوان میان ایران و امپراطوری عثمانی و وارث سپسین آن یعنی دولت عراق بود، و طی مذاکرات امیرکبیر در جریان قرارداد ارزروم، هر چند به بهای واگذاری سلیمانیه و کل اروندرود به عثمانی، حاکمیت ایران بر خرمشهر تثبیت شده بود، در روز ۳۱ام شهریورماه ۱۳۵۹، مورد تهاجم محور اصلی آفند ارتش عراق، با ۱۲ لشگر مجهز شامل ۵ لشگر زرهی، ۵ لشگر مکانیزه، و دو لشگر پیاده قرار گرفت.
با وجود گزارشها و هشدارهای پیدرپی نیروی هوایی، زمینی و دریایی ارتش مبنی بر آمادگی عراق برای حمله به ایران، که از ماهها پیش تهیه و ارسال شده بود، بیتوجهی عجیبی در سطوح بالای تصمیمگیری کشور حاکم بود، و طی اقداماتی که برای پاکسازی و تصفیه ارتش انجام شده بود، استعداد و آمادگی نیروهای ارتش، از جمله لشگر ۹۲ زرهی اهواز و گردان دژ (شامل دژهای بتونی مجهز به توپ که در فواصل کوتاه در طول مرز ایران و عراق به طول ۴۰۰ کیلومتر برای پدافند در صورت حمله احتمالی عراق ساخته شده بودند)، به پایینترین حد ممکن رسیده بود و عملا غیر قابل استفاده و کاربری بود. چندین لشگر ارتش در نقاط مختلف کشور از جمله آذربایجان، کردستان، ترکمنصحرا و بلوچستان، با انواع گروهها و عناصر تجزیهطلب درگیر بودند و با انجام تصفیه در ارتش و تغییر قوانین نظامی پس از انقلاب و مهاجرت متخصصان به خارج از کشور، استعداد لشگر ۹۲ اهواز به یک سوم کاهش یافته بود، در حالیکه مطابق قوانین نظامی، یک لشگر با استعداد پایینتر از ۵۰ درصد، اجازه شرکت در عملیات نظامی را ندارد. در این زمان حساس و بحرانی، که صدام با بهرهگیری از اشراف اطلاعاتی وسیعی که بر وضعیت امنیتی ایران داشت و برای فتح یک روزه خرمشهر، فتح سه روزه خوزستان، و فتح دوهفتهای ایران برنامهریزی کرده بود، مردانی با اراده پولادین، از جمله سرهنگ علی قمری، فرمانده داوطلب گردان دژ خرمشهر، و ناخدا هوشنگ صمدی، فرمانده گردان تکاوران نیروی دریایی، به همراه ۶۰۰ نفر اعضای این گردان، در سرنوشتسازترین نقطه زمانی و مکانی این نبرد تاریخی و نابرابر حضور داشتند تا به نجات ایران بشتابند و طی پایداری جانانه ۳۴ روزه بدون دریافت هیچگونه تجهیزات و نیروی رزمنده کمکی، و متوقف کردن موج اصلی آفند ارتش عراق، تمام اهداف اصلی پیشبینیشده دشمن را به کلی ناکام گذارند. شامگاه ۴ام آبانماه، گردان تکاوران به عنوان آخرین مدافعان خرمشهر، با فرمان اکید ستاد فرماندهی جنگ و پیام مستقیم سرهنگ حسنی سعدی، با چشمانی گریان و برخلاف میل باطنی، از این شهر عقبنشینی کردند و بامداد سوم خرداد ماه سال ۱۳۶۱ به عنوان نخستین نیروی پیشتاز به خرمشهر بازگشتند تا به سوگندی که هنگام ترک شهر خورده بودند جامه عمل بپوشانند و خرمشهر را به آغوش وطن بازگردانند.
عراق پس از فتح کردن خرمشهر، با بهرهگیری از پیشرفتهترین آموزشهای آکادمیهای نظامی بلوک شرق و غرب و با کمک کارشناسان و متخصصان نخبه خارجی، آن را به یک دژ نفوذناپذیر با چهار خط دفاعی تودرتو تبدیل کرده بود. ضمن اینکه تقریبا کل منطقه باقیمانده تحت اشغال عراق، در میان آبهای خلیج فارس، اروندرود، رود کارون و تالاب هورالعظیم(هورالهویزه)، محصور بود و این به تنهایی مانعی بزرگ برای پیشروی نیروهای ایرانی محسوب میشد. مانعی که تمام عملیاتهای نفوذ به این منطقه را تا روز دهم اردیبهشتماه ۱۳۶۱، به کلی ناکام گذاشته بود. وقتیکه عملیات بیت المقدس در این روز آغاز شد همه تئوریسینهای بزرگ نظامی جهان متفقالقول بودند که شاید ایران بتواند بخشی از خاک خود را در خوزستان از رژیم بعثی پس بگیرد، اما هیچگاه نخواهد توانست دژ آهنین و استحکامات نفوذناپذیر رژیم بعثی صدام را در خرمشهر ویران کند.
عملیات آزادسازی خرمشهر یکی از پیچیدهترین و حماسیترین نبردهای تاریخ ایران را رقم زد. این عملیات با درخواست علی صیاد شیرازی از دانشکده جنگ، توسط امرای با تجربه و نخبه ارتش، از جمله امیر سرتیب مسعود بختیاری و امیر سرتیپ نصرتالله معین وزیری طراحی شد که طرحی به شدت جسورانه و پیچیده بود و بر سه اصل ریسک فرماندهی، اصل غافلگیری دشمن و سرعت نیروهای عملکننده استوار بود که اختلال در مورد دوم و سوم موجب شکست فاجعهبار عملیات میشد. عملیاتی که در دقیقه ۳۰ بامداد دهم اردیبهشت با همکاری ارتش و سپاه، آغاز شد. صدام به همه نیروهایش در خرمشهر گفته بود که در صورت از دست رفتن این شهر، همه آنها به جوخه اعدام سپرده خواهند شد.
نیروهای ایرانی به دو بخش تقسیم شده بودند. بخش اول از سمت شمال، و از قسمت خشکی بین هورالعظیم و رود کارون به منظور عملیات ایذایی و مشغول کردن دشمن حمله را آغاز کردند و دشمن هم که فکر میکرد حمله ایران از این ناحیه خواهد بود، بخش اصلی ارتش خود را در آنجا مستقر کرده بود که پیشروی را برای نیروهای ما عملا غیرممکن میکرد. اما بخش دوم نیروها، مخفیانه از سمت جنوب بر روی رود کارون به طول ۳۰۰ متر، ۵ پل ساختند تا نیروهای مهاجم اصلی را در خط ساحلی آنسوی کارون به طول ۴۰ کیلومتر مستقر کنند. محور حملهای که موفقیت کل عملیات در گرو موفقیت آن بود. گذر شبانه و غافلگیرانه از کارون با موفقیت کامل انجام شد و نیروها به سرعت با طی کردن مسافت ۲۵ کیلومتری خود را به جاده اهواز-خرمشهر رساندند که محور ارتباطی اصلی و رگ حیاتی نیروهای عراقی محسوب میشد. سپس بلافاصله به سمت شهر بصره عراق حمله کردند که این حرکت نیز برای فریب دشمن بود و تمام نیروهای عراقی که فکر میکردند هدف ایران فتح بصره است به سرعت از تمام مناطق جبهه شمال به سمت بصره عقب نشینی کرده و عملا از میدان نبرد حذف شدند. به دنبال آن نیروی عملیات ایذایی شمال که زمینگیر شده بود، به سرعت پیشروی کرده و تمام مناطق شمال را آزاد کرد و تنها هدف فتح نشده، خود شهر خرمشهر باقی ماند. رزمندگان ایرانی که موفق به فریب کامل دشمن شده بودند از مسیر بصره دور زده و از سمت غرب، یعنی دقیقا از پشت سر تمام استحکامات دفاعی خرمشهر به این شهر هجوم بردند. دو هواپیمای نیروی هوایی، پل عراقیها بر روی اروندرود را نابود کردند و نیروهای عراقی تنها راه فرار خود را از دست داده و عملا در خرمشهر گیر افتادند و بدین ترتیب حلقه محاصره کامل شد. در نبرد شهری و کوچه به کوچه که تنها کمتر از ۴۸ ساعت طول کشید، باقیمانده نیروهای عراقی کلاهخود خود را برزمین انداخته و لباسهای خود را درآوردند و دستها را به نشانه تسلیم بالا بردند.
در این عملیات بیش از ۱۶ هزار نفر از عراقیها کشته و بیش از ۱۹ هزار نفر اسیر شدند و تعداد زیادی از ادوات و سلاحهای سبک و سنگین خود را از دست دادند. صدام نیز که به هیچکدام از اهداف در نظرگرفته شده خود، از جمله فروپاشی نظام سیاسی ایران و فتح خوزستان نرسیده بود، با از دست دادن خرمشهر آخرین امید خود را نیز از دست داده بود و از پیشروی بیشتر ایران به شدت هراس داشت، خواستار آتش بس و خاتمه جنگ شد.
یاد و فداکاری همه دلاورمردان و شیرزنان و جانبازان هشت سال دفاع مقدس گرامیباد