بخشی از متن
[منابع در مقاله در دسترس است]
... شورويها پيش از پايان مهلت شش ماهه حضور در ايران، جاي پاي خود را با تشکيل فرقه استحکام ميبخشيدند. اهداف شوروي با بررسي اسناد آن موقع در يک چهارچوب حداقلی و حداکثری قابل توضيح است. خواست اصلی و حداقلی شورويها به دست آوردن نفت شمال بود که علاوه بر مزايای اقتصادی، جاي پاي محکمي در ايران برايشان ايجاد ميکرد و در مرزهای جنوبيشان حريم امن ايجاد میکرد و خواست حداکثری آنها جدايی کامل آذربايجان و استانهاي شمالي بود و الحاق گام به گام ايران به شوروی تا رسيدن به خليج فارس.
جالب است بدانيم انگليسيها که امتياز ناعادلانهی نفت جنوب را به دست آورده بودند، برای اين که تهديدی متوجه منافع نامشروعشان در جنوب نباشد، از واگذاری امتياز نفت شمال و خودمختاری ايالات شمال کشور و حتا همهی ايران حمايت میکردند!
زير حمايت ارتش سرخ شوروی در ۱۳۲۴/۸/۲۹، نخستين کنگرهي فرقهي دموکرت در تبريز برپا شد و با استناد به منشور آتلانتيک (ميان انگليس و آمريکا در اوايل جنگ دوم) و نه قانون اساسی کشور، خواهان تعيين سرنوشت برای ملت آذربايجان شدند.
لشکر تبريز در محاصرهی شورشيان بود و مقامهاي شوروی حتا اجازهی حمل ۲۴ حلقه لاستيک خودرو از تهران به تبريز را ندادند و به فرماندهی ستون اعزامی به تبريز در تاريخ ۲۴/۸/۳۰ آشكارا اخطار کردند: «هر تلاش و اقدام برای پيشروي، به منزلهی حمله به اتحاد شوروی خواهد بود».
صراحت لهجهی فرماندهی روسی در تعبيرِ «به منزلهی حمله به اتحاد شوروی» و البته دستورهاي استالين که اقدام برای تجزيهی شمال ايران و تعهد فرقه در اساسنامه و اعلاميهی ۱۳۲۴/۶/۱۳ در تضمين استقلال و تماميت ارضي ايران ميزان صداقت فرقه را به خوبی گواهی میدهد.
آری پيشهوری که در بادکوبه در روزنامهی «آذربايجان جزو لاينفک ايران» از تاريخ پرافتخار ملت ايران مقاله مينوشت و در سالهاي زندان رمانی به زبان فارسی نوشته بود و در روزنامهی آژير به تاريخچهي حزب عدالت ميپرداخت، به يکباره در شهريور ۱۳۲۴ متوجه شد که او و ايالتش جزو ملت آذربايجان هستند و مطابق منشور آتلانتيک حق خودمختاری طلب میکرد!
آشی که شورويها براي مردم ايران و آذربايجان پخته بودند بايد برای ۲۵/۹/۲۲ (۱۳ دسامبر ۱۹۴۶) آماده میشد. چرا که در آن تاريخ کنفرانس وزيران امورخارجهی سه متحد بزرگ در مسکو تشکيل ميشد و آنها ميخواسنتد موضوع آذربايجان را تمام کرده باشند. روز ۲۴/۸/۲۷ فرقه يک گردهمايی در تبريز تشکيل داد. سرتيب درخشانی، فرماندهی لشکر ۳ تبريز هم ناگزير از گرفتن تصميمی سخت شد چرا که از يکسو ارتش سرخ امکان هر گونه را از او گرفته بود و برخورد با نيروي شوري هم به منزلهي اعلان جنگ به شوروي بود و از سوي ديگر قواي کمکی هم از مرکز به تبريز نميرسيد. قوای فرقه ۴۰۰۰ نفر و قوای ارتش تبريز هزار نفر بودند. در نهايت پادگان تبريز تسليم فرقه شد به شرط اين که به سربازان و پرسنل آن آسيبی نرسد.
سرانجام در روز ۲۱ آذر ۱۳۲۴ با هجوم همهجانبهی عناصر مسلح فرقه از شهرهاي اطراف و نيروهاي آن سوي مرز، شهر تبريز به دست فرقهي دموکرات افتاد و باقروف جواب استعلام خود را از مسکو دريافت کرد: «در پاسخ تلفنگرام شمارهی ۳۳۹ روز ۲ دسامبر ۱۹۴۵ (۲۴/۹/۱۱) شما اعلام ميدارد که با پيشنهاد کميتهی مرکزی فرقهی دموکرات [دربارهی افتتاح مجلس به اصطلاح ملی] موافقت میشود ـ مولوتف، ۵ دسامبر ۱۹۴۵».