فلسفه پدیدآیی نوروز در شاهنامه
هنگام بر تختنشینی "جمشید"
اجرای نونهالان انجمن شاهنامهخوانی گنزکنامه - نمایندگی انجمن فرهنگی افراز در آذربایجان غربی
چُنین، سال پَنـجَه برنجید نیز؛
ندید از هنر بر خرد بسته چیز!
همه کردنیها چُن آمد به جای،
ز جایِ مِهـی برتر آورد پای.
به فَرِّ کَیانی، یَکی تخـت ساخت؛
چه مایه بَدو گوهر اندر نِشاخت!
که چون خواستی، دیو برداشتی؛
ز هامون به گردون برافراشتی.
چو خورشیدِ تابان، میانِ هوا،
نشسته بر او شـاهِ فرمانروا.
جهان انجمن شد، بر آن تختِ اوی،
شِگِفتـی فرومـانده از بختِ اوی.
به جمشیدبر گوهر افشاندند،
مر آن روز را روزِ نو خواندند!
سرِ سالِ نَو، هُرمَزِ فَورَدین؛
برآسوده از رنج تن، دل ز کین،
بزرگـان به شـادی بیاراستند؛
مَی و جام و رامِشگران خواستند.
چُنین جشنِ فـرُّخ از آن روزگار،
به ما ماند از آن خُسرَوان یادگار.
فایل تصویری این برنامه در تلگرام انجمن قابل دسترسی است.