فکرهایش هم مثل کارهایش یکنواخت بود، و نظم و ترتیب کارهایش مطابق نظم و ترتیب همان روز بود. چرا دیگر برایش قهوه نمیآورد؟ اگر زنجیر سیفون هربار در برود نمیتواند سیفون بکشد. تیغِ کُند. پیفکه با یقه توی دستشویی عمومی صورتش را اصلاح میکند. این شورتهای سفید راحت نیستند. امروز نُهم ژوئن است نه، دهم ژوئن نه، یازدهم ژوئن. آن دختر باز آمده توی بالکن. بازوهای لُخت،شمعدانیهای تشنه. قطار هرروز صبح شلوغتر. دندانت را با دنتوفیل تمیز کن، دقیقه به دقیقه خواهی خندید. آنهایی که صندلیشان را میدهند به زنهای قوی هیکل گنده لابد مخشان عیب دارد. دندانت را با دنتوفیل تمیز کن، دقیقهات را با لبخند تمیز کن. بیرون صف میبندیم.