کتاب اسطورهی معجزهی یونانی نوشتهی دکتر شروین وکیلی عصر دوازدهم آذرماه 1390 به کوشش انجمن علمی باستانشناسی ایران با حضور نویسندهی کتاب، و مهرداد ملکزاده، باستانشناس و منتقد کتاب و کورش روستایی، باستانشناس، نقد، بررسی و رونمایی شد.
در ابتدای این نشست دکتر حامد وحدتی نسب، باستانشناس و دبیر انجمن علمی باستانشناسی ایران، به معرفی شروین وکیلی نویسندهی کتاب و همچنین مهرداد ملکزاده، باستان شناس و منقد کتاب، پرداخت و سپس شروین وکیلی دربارهی کتاب گفت : پرسش مرکزی که باعث شد این کتاب نوشته شود دغدغهی هویت و این که در جهان چه کسی و چه چیزی هستیم است. ما که در این جغرافیای خاص زندگی میکنیم چیزهایی از خود میدانیم و این ایدهها برای ما روشن است اما یک بخشی همراه ماست بدون اینکه نقادانه بررسی شود که من آنها را اسطوره مینامم.
وکیلی به کتابهایی که نوشته است اشاره کرد و آنها را محصول کاربست یک چارچوب نظری در تاریخ ایران زمین دانست و گفت : جنبهی مهم این کتابها اسطورهزدایی است، یعنی نگریستن به آن چیزهایی که به آنها نمینگریم.
وی در ادامه به "اسطورهی معجزهی یونانی" پرداخت که به اسطورهی رایج در ایرانزمین تبدیل شده است و بسیاری از ایرانیان این اسطوره را بدون اینکه عناصر آن را بدانند قبول دارند. اسطورهی معجزهی یونانی یک رشته داستان، قصه و ماجرا دارد که به ما میگوید تمدن، فرهنگ، هنر، فلسفه و دموکراسی در یونان زاده شد و آن هم نه تنها در یونان بلکه در آتن و در دوره طلایی پریکلس شروع شد.
وی دربارهی روایتهایی که یونان را مرکز جهان میداند گفت : اگر به خود متون آن دوره مراجعه کنیم هیچ کدام به این مسئله که یونان مرکز جهان و خالق بسیاری از مفاهیم بوده، نمیپردازد بلکه ایران را به عنوان مرجع رفاه، دین و بسیاری چیزهای دیگر میداند.
وکیلی در ادامه گفت : بخش عمدهای از متون و منابع اصلاً به خود متون یونانی ارجاع نمیدهند بلکه به همدیگر ارجاع میدهند. در واقع شبکهای از متون را داریم که به طور مشخص نقطهی شروع ارجاعشان به متونی است که از نیمهی سدهی نوزدهم شروع به نوشتن شدهاند و اینها معجزهی یونانی را صورتبندی میکنند.
وی تصریح کرد : مورخ ایرانی پیش از اینکه به خواندن متون تاریخنگاران و باستانشناسان معاصر غربی همچون بریان و گیرشمن بپردازد باید تاریخ هرودوت، آیسخلوس، گزنفون و متون ایرانی آن زمان را بخواند و تحلیل کند.
نویسندهی "تاریخ کورش هخامنشی" ادامه داد : من به روششناسی علمی بسیار پایبندم اما با وجود این پایبندی، بر این باورم که میتوان خطاهای بزرگی را تشخیص داد که شگفتانگیز است که چرا باقی ماندهاند؟ یکی از این خطاها این است که تا سال 1930 بخش عمدهای از متون میپذیرفتند که تعداد سپاهیان ایران که به یونان حمله کردند بیشتر از یک میلیون نفر بوده است.
وکیلی افزود : اگر میخواهیم هویت خودمان را تعریف کرده و از آن بتوانیم دفاع کنیم و تعریفمان یک تعریف هیجانی و خودستایانه و همچنین فرودستانه نباشد، باید با پذیرش پیشفرضهای دیگران و نادیده گرفتن شواهد همراه نباشد. ما انبوهی از شواهد همچون تصاویر کوزههای یونانی داریم که همواره نادیده گرفته میشود.
وی دربارهی آزادی یا الوتریا در یونان گفت: باید دقت کرد که مفهوم آزادی یا الوتروس در یونان چه معنایی داشته است. آزاد در برابر دولوس یا برده بوده است و این واژهها هیچ ارتباطی با واژه آزاتان و بندک در ایران باستان ندارد. زمانی که دربارهی دموکراسی و آزادی در یونان سخن میگوییم باید به تبارشناسی و ریشهي آن توجه کنیم.
وکیلی دربارهی پیکارهای ایران و یونان گفت : تحلیل متون نشان میدهد که جنگ تنها میان افراد ساکن در استانهای ایونی با شهرهای نیمهی جنوبی بالکان بوده است و آتن و اسپارت و دیگر شهرهایی که میجنگیدند در حاشیهی تمدن آن روزگار بودهاند.
جانا سخن از زبان ما میگویی اما . . .
در ادامه مهرداد ملکزاده، باستانشناس، با خواندن این شعر که "جانا سخن از زبان ما میگویی" گفت: من در مجموع با کلیات سخن وکیلی موافقم اما با راهبرد پژوهشی و روششناسی ایشان مخالفم. به نظر من وکیلی نسبت به پدیدههای پژوهشی نگاه تلسکوپی دارد و به آنها نگاه میکروسکپی ندارد.
وی افزود: چیزی به نام یونان وجود دارد که یک مفهوم بسیار آسمانی پیدا کرده است و غربیها یک غول فرهنگی بزرگی از آن ساختهاند و بر دوش آن سوار شدهاند و این چه بسا متضمن این معانی که غربیها از آن متصورند، نباشد.
وی با بیان این پرسش که آیا همهی چیزهایی که اروپاییها دربارهی یونان میگویند دروغ و نادرست است؟ گفت : اصلا اینگونه نیست. ما در زبان فارسی مثل بسیار شگفتانگیزی داریم که میگوید "بیهوده سخن به این درازی نبود". ما متون بسیار شگفت انگیزی از خلاقیتهای اندیشگی یونانیان داریم که به روزگار ما رسیده است اما چرا همانندِ ایرانی آن به روزگار ما نرسیده است؟
نویسندهی مقالهی "سرزمین پریان در خاک مادستان" گفت : تا زمانی که ما متنهایی از ایران باستان نداشته باشیم که نمونههای مشابه آن اوجهای اندیشگی یونانزمین باشد ما از داوری کیفیت اندیشیگی جهان ایرانی و یونانی ناتوانیم. چطور شده است که از آن قلمرو کوچک یونان متنهای شگفتانگیزی به روزگار ما رسیده است اما از آن قلمرو شگفت انگیز جهان هخامنشی یا مشرق زمین ایرانی شده چیزی همسنگ با یونان برای ما به جای نمانده است؟
سخنگوی جامعهی باستانشناسی ایران گفت: نگاه شرقی و نگاه غربی نسبت به جهان و هر آنچه در آن هست متفاوت است. یونان باستان و وارثان اروپایی آنها همواره به زمین میچسبند و زمانی که بر آن هستند به آسمان بروند به نوعی میخواهند زمین را در آسمان تکرار کنند اما جهان شرقی و شرقیان محکم و استوار به آسمان چسبیدهاند.
ملکزاده تصریح کرد : تنها جهان یونانی است که برای اول بار دانش را از آن چسبی که مشرق زمین به خدایان و الهیات زده بود جدا میکند و تبدیل به دانش میکند. تکلیف اندیشه در یونانزمین با الهیات دو راه مستقل را از هم پیش میگیرد اما در مشرق زمین این اتفاق روی نمیدهد. بنابراین ما با دو نگاه نسبت به جهان مواجهیم.
این مادشناس دربارهی فهم معنی ایران و یونان گفت: مگر در روزگار هخامنشی مفهوم ایران وجود داشته است که در یونان مفهوم یونان وجود نداشته است. در هیچ کدام از کتیبههای هخامنشی واژهی ایران را نمیبینیم و خود هخامنشیها این مفهوم را نداشتهاند و همچنین مفهوم یونان نیز وجود نداشته است.
وی افزود: آن چیزی را که امروزه میدانیم که مادها و پارسها و پارتها و اقوام سکایی و کیمری، همه ایرانی بودهاند مفهوم امروزینهای است که دانش روزگار ما خلق کرده است و خود هخامنشیها این مفهوم را نمیفهمیدهاند. بنابراین نبود مفهوم و نام یونانی در متون یونانی لکهی ننگی بر دامان آنها نیست و بنابراین این مسئله که یونانیها به خود یونانی نمیگفتند دردی را درمان نمیکند.
ملکزاده گفت : اینکه در بزرگی فرهنگ یونانی غلو شده است و این غلو و اغراق آنقدر تکرار شده است که پذیرفته شده شکی نیست اما راهبرد وکیلی را نمیپسندم. چرا که بر مبانی و پایههای پوزیتیویستی مبتنی نیست.
شروین وکیلی در واکنش به گفتههای ملکزاده گفت: تفاوت نگاه بنیادینی میان من و مهرداد ملکزاده وجود دارد و این دیدگاه میکروسکپی و تلسکوپیای که بیان شد به چیز دیگری بازمیگردد و آن چارچوب کلام است. برخی معتقدند که چارچوب کلام اصلاً وجود ندارد و یک توهم است و «فرا روایت» اصلا اشتباه و نادرست است و سیطرهای بر معنا ایجاد میکند و نگاه ملکزاده در چارچوب پسامدرنها قرار میگیرد.
وی افزود: اما من با فراروایت موافق هستم چرا که فراروایت همواره وجود دارد و حتی میتوان نشان داد که دیدگاه پسامدرن نیز فراروایتهای خاص خود را دارد. از سویی، فراروایت اصلاً لازم است و باید باشد تا حرفی که زده میشود علمی باشد.
نویسندهی کتاب "سوشیانس" تصریح کرد : اتفاقاً ما متدولوژی دقیقی نیاز داریم و متدولوژی دقیق نیز درون یک سرمشق شکل میگیرد و آن سرمشقی که من از آن سخن میگویم "نظریهی سیستمهای پیچیده" است و به نظر میرسد امیدبخش ترین و دقیق ترین نگرش برای دستیابی به یک پارادایم کلان است.
وی ادامه داد: دیدگاه تلسکوپی که به آن اشاره شد اصلاً باید باشد چرا که اگر نباشد کاری که در علم میکنیم بیمعنی میشود. اما آن دیدگاه تلسکوپی باید بسیار نقش پذیر، عینی و با روششناسی روشن و شفاف باشد و دیدگاه تلسکوپی است که امکان طرح پرسشهای میکروسکپی را به ما میدهد.
وکیلی گفت : من از اسطورهی معجزهی یونانی که ناخودآگاه عمل میکند و در زمینه ی ذهن ماست سخن گفتم و باید از آن فاصله بگیریم اما این فاصله گرفتن به این معنی نیست که هر چه اروپاییان میگویند دروغ است.
وی دربارهی اینکه ایرانیان متون فلسفی نداشتند گفت: با نگاه کردن به «گاهان» زرتشت میتوان به فلسفی بودن آن پی برد و گاهان بسیار بیشتر از متون افلاطون، "فلسفی" است.
وکیلی دربارهی مفهوم کشور ایران به کتاب جدیدش «داریوش دادگر» که زیر چاپ است اشاره کرد و گفت: هم در متون دینی و هم متون دیوانسالارانه مفهوم ایران وجود دارد و بیگمان در ابتدای دورهی هخامنشی مفهوم سرزمینیِ ایران وجود داشته است و یونانیها نیز اشاره کردهاند که ایرانیان چنین تصویری از خود داشتهاند.
مهرداد ملکزاده در ادامه دربارهی نام و مفهوم ایران گفت: در دورهی ساسانی یک قلمرو سیاسی پدید آمد که خویشتن را ایران مینامید اما پیش از آن چنین چیزی دیده نمیشود که یک قلمرو سیاسی، خود را ایران نامیده باشد. اما همانگونه که گفته شد از دوران اوستایی هم مفهوم "ایرانی" روشن است و در برابر "انیرانی" جای میگیرد.
وی افزود: در واقع هویت قومی و ملی ایرانی حتی در روزگار سرایش متنهای اوستایی شناخته بوده است اما این به این معنی نیست که کشوری هم به نام ایران وجود داشته است. ایران به معنی یک واحد کالبدی و زمینی در دورهی اوستایی وجود نداشته است اما ایرانیها میدانستهاند که ایرانی هستند.
در پایان پرسشهایی از سوی باشندگان مطرح شد که شروین وکیلی و مهرداد ملکزاده به آنها پاسخ دادند.
نظرداد
۰۳ مهر , ۱۳۹۳
به نظر آقای ملکزاده دست بر جای درستی گذاشته و نقدش درست و مربوطه. روش شناسی دکتر وکیلی رو به درستی زیر چکش گذاشته. دکتر وکیلی نظریه پردازی عظمت ایران و ایرانی رو سرلوحه ی خودش قرار داده و این تمامی روش شناسی اش رو تحت تاثیر قرار داده. با به هم ریختن کلید واژه های نظریه ی سیستمهای پیچیده و ... سعی می کنه رابطه ی مستقیمی که بین منویات و مکشوفاتش هست رو پنهان کنه. این مقایسه ی روش تلسکوپی و میکروسکوپی به طرز بارزی این مساله رو واضح می کنه. دکتر وکیلی حوزه ی بحثش رو جایی پهن می کنه که فکر می کنه می تونه نظرش رو به مخاطب بقبولانه.
0 | 0 پاسخ دادن